درباره وبلاگ


می بخشم کسانی را که هر چه خواستند با من,با دلم,با احساسم کردند.و مرا در دور دست خودم تنها گذاشتند.و من امروز به پایان خودم نزدیکم.پروردگارا به من بیاموز تا اهی نکشم برای کسانی که دلم را شکستند..
آخرین مطالب
پيوندها
نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 16
بازدید دیروز : 37
بازدید هفته : 16
بازدید ماه : 223
بازدید کل : 64776
تعداد مطالب : 172
تعداد نظرات : 40
تعداد آنلاین : 1

عاشقت می مانم




 شب، همه دروازه‌هايش باز بود

آسمان چون پرنيان ناز بود

 

 

 

گرم، در رگ هاي‌ ما، روح شراب

 

 

همچو خون مي‌گشت و در اعجاز بود

 

 

 

 

 

با نوازش‌هاي دلخواه نسيم

 

 

نغمه‌هاي ساز در پرواز بود

 

 

 

 

 

در همه ذرات عالم، بوي عشق

 

 

زندگي لبريز از آواز بود

 

 

 

 

 

بال در بال كبوترهاي ياد

 

 

روح من در دوردست راز بود




پنج شنبه 8 تير 1391برچسب:, :: 11:29 ::  نويسنده : هادی

 نگاه ساکت باران به روی صورتم دزدانه میلغزد

 ولی باران نمی داند که من دریـــــــایی از دردم

 به ظاهـــــــــــــــر گــــــر چه می خــــــــــندم

 ولی انــدر ســـــــکـوتی تـلخ می گــِــــــــــریم



چهار شنبه 7 تير 1391برچسب:, :: 17:40 ::  نويسنده : هادی

 هـوای آســــــمان دیده ابریســــــــــت

پر از تنهایی نمــــــــــناک هـجـــــرت

تو تا بیـراهــه های بی قــــــــــــراری

دل من را کشـــــــــــــانیدی و رفــتـی

غــروب کـــوچـه های بی قــــــــراری

 

حضورروشـنی را از تو میخــــواست

تو یک آن آمـدی این روشـــــــــنی را

بروی کـــــــــوچه پاشـــــیدی و رفتی



چهار شنبه 7 تير 1391برچسب:, :: 17:39 ::  نويسنده : هادی

 بگذار بگریم.


بگذار بگریم و آرام اشک بریزم. با رفتن تو تنها شدم و تنهایی را شناختم.


مرغ خونین بالی درون سینه ام بیقراری میکند ، بی تابی های او راه گلویم را بسته است.

نفسهایم به شماره افتا ده اند و هیجان غم جدایی مرا به این سو و آن سو می کشد.

حرفها دارم         می خواهم لب بگشایم و سخن بگویم...............


می خواهم او را باری دیگر ببینم


آه       میان واژه هایم غم جدایی موج می زند.


می خواهم آرام بگیرم اما ، مانده ام که به دل چه بگویم؟!!!!


چو قطره ام من و درد جدایی دریاست      شگفت نیست که در خاطرم نمی گنجد !؟!




چهار شنبه 7 تير 1391برچسب:, :: 17:35 ::  نويسنده : هادی

 حس می کنم امشب دلت مانند سابق نیست

با این سخن ، قلب تو آیا موافق نیست؟

تشویش رفتن در دلت ،  اما برای من

شیرین تر از دیدار تو در این دقایق نیست

عشق تو را آینه ای می خواستم هر چند

آیینه ات را چهره ی افسرده لایق نیست

من ساده ات پنداشتم مثل غزلهایم

امروز می بینم گریزی از حقایق نیست

گفتی که تنها دوستت دارم ، همین و بس

گفتم : دلت ... خندیدی و گفتی که : عاشق نیست



چهار شنبه 7 تير 1391برچسب:, :: 11:39 ::  نويسنده : هادی

 کوه با نخستین سنگ ها آغاز می شود

و انسان با نخستین درد ۰

من با نخستین نگاه تو آغاز شد م !



چهار شنبه 7 تير 1391برچسب:, :: 11:36 ::  نويسنده : هادی

 

خاطره جان دوستت دارم...

گاهی آنقدر غرق در آرزوهایت هستی که فراموش میکنی آرزوی کسی هستی ...


چهار شنبه 7 تير 1391برچسب:, :: 11:24 ::  نويسنده : هادی

 عشق یعنی : هر اس ام اس که بهت می رسه امیدواری از اون باشه


عشق یعنی : برای هرکسی که می خوای اس ام اس بزنی اشتباهی واسه اون می

فرستی

عشق یعنی : دنبال یه موضوع می گردی که واسه اون اس ام اس بزنی

عشق یعنی : دائم موبایلتو چک می کنی که شاید از اون SMS رسیده باشه

عشق یعنی : همش فکر می کنی موبایلت داره تو جیبت می لرزه ولی وقتی نگاه می کنی

می بینی خبری نیست

عشق یعنی : شبهای که اس ام اس ها نمی رسن واقعا اعصابت خورده

عشق یعنی : یک اس ام اس رو هم به خط همراه اولش می فرستی هم به ایرانسلش

عشق یعنی : هر وقت یه اس ام اس دیر می رسه چند بار دیگه سند می کنی شاید اونا

زودتر برسن

عشق یعنی : پشت سر هم تک می زنی تا اس ام اسها برسن

عشق یعنی : گاهی وقتها هیچ حرفی واسه گفتن نداری اس ام اس خالی می فرستی که

بفهمه به یادشی

عشق یعنی : هر جایی که یه جمله عاشقانه یا زیبا دیدی سریع واسه اون اس ام اس می

کنی

عشق یعنی : دوهزار اس ام اس در ماه

عشق یعنی : بیماری ای که می گن دچارش شدی

عشق یعنی : اعتیادی که همه می گن به اس ام اس داری

عشق یعنی : آخر شعرها ی این و اون اسم خودت رو می نویسی تا به اون بگی که چه قدر

عاشقشی

عشق یعنی تا نقطه....



چهار شنبه 7 تير 1391برچسب:, :: 11:19 ::  نويسنده : هادی

کاشکی تو رو سرنوشت ازم نگیره
می ترسه دلم بعد رفتنت بمیره 

اگه خاطره هام یادم میارن تو رو
لاآقل از تو خاطره هام نرو 

کی مث من واسه تو قلب شکستش می زنه ؟
آخه کی واسه تو مث منه ؟

بمون 
دل فقط به بودنت خوشه 
من و فکر رفتن تو می کشه 
لحظه هام تباهه بی تو
زندگیم سیاه بی تو 
نمی تونم



چهار شنبه 7 تير 1391برچسب:, :: 11:5 ::  نويسنده : هادی

 دلم میخواد ببینمت بازم بخندی تو نگام

آخه فقط تو میدونی از زنده بودن چی میخوام

دلم بهم میگفت تورو میشه یه جور دیگه خواست
آخه فقط 
قلب توئه که با من اینقدر سر به راست

از تو دلگیرم که نیستی کنارم .. من دارم می‌میرم تو کجایی من باز بی قرارم
میدونی جز تو کسی رو ندارم .. 
باورم نمیشه اینقدر آسون رفتی از کنارم



چهار شنبه 7 تير 1391برچسب:, :: 10:48 ::  نويسنده : هادی

 اگر ماه بودم به هرجا که بودم

سراغ تو را از خدا می گرفتم

وگر سنگ بودم به هر جا که بودی
سر رهگذار تو جا می گرفتم

اگر ماه بودی به صد ناز شاید
شبی بر لب بام من می نشستی

وگر سنگ بودی به هرجا که بودم
مرا می شکستی، مرا می شکستی



چهار شنبه 7 تير 1391برچسب:, :: 10:39 ::  نويسنده : هادی

 خدا ما رو برای هم نمی‌خواست .. فقط می‌خواست همو فهمیده باشیم

خودش ما رو برای هم نمی‌خواست .. خودت دیدی دعامون بی‌اثر بودبدونیم نیمه‌ی ما مال ما نیست .. فقط خواست نیمه مونو دیده باشیم

تموم لحظه های این تب تلخ .. خدا از حسرت ما با خبر بود



چهار شنبه 7 تير 1391برچسب:, :: 10:35 ::  نويسنده : هادی

صفحه قبل 1 ... 4 5 6 7 8 ... 9 صفحه بعد