آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
نويسندگان عاشقت می مانم
دلتنگی هایم بوی نا گرفته و شادیهایم درون باغچه همسایه جوانه میزند گاه شور و شیداییم را دیروز به جای پول سیاه به پسرک گدا دادم و دستم در انتظار گرفتن جرعه ای از آرامش چشمانش در میان همهمه بازار گم شد ساعت روی دیوار با عقربه هایش لج بازی میکند و محبوسشان کرده گویا زمان صفر شده
«باید برم» واژه کهنه ایست : «من رفته ام» اما نمیدانم کجا......... نظرات شما عزیزان: چهار شنبه 1 آذر 1391برچسب:, :: 23:34 :: نويسنده : هادی
![]() ![]() |