|
درباره وبلاگ  می بخشم کسانی را که هر چه خواستند با من,با دلم,با احساسم کردند.و مرا در دور دست خودم تنها گذاشتند.و من امروز به پایان خودم نزدیکم.پروردگارا به من بیاموز تا اهی نکشم برای کسانی که دلم را شکستند.. آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
نويسندگان
عاشقت می مانم
تنها نشسته ام... سه شنبه 30 آبان 1391برچسب:, :: 23:33 :: نويسنده : هادی
سفید باشد... یا حداقل آبی...
سه شنبه 30 آبان 1391برچسب:, :: 23:31 :: نويسنده : هادی
آی خدا دلگیرم ازت جمعه 16 تير 1391برچسب:, :: 12:29 :: نويسنده : هادی
بدترین شکل دلتنگی برای کسی آن است که در کنارش باشی و بدانی که هرگز به او نخواهی رسید... جمعه 16 تير 1391برچسب:, :: 12:25 :: نويسنده : هادی
وقتی از دنیا خستـــــــه می شوم جمعه 16 تير 1391برچسب:, :: 12:23 :: نويسنده : هادی
از من پرسید: تو مال منی؟ گفتم:آره! مال خود خودتم،هر کاری دلت می خواد با هام بکن گفت:هرکاری؟ گفتم:آره تنهام گذاشت و رفت جمعه 16 تير 1391برچسب:, :: 12:21 :: نويسنده : هادی
میدونی؟؟
باید بفهمی وقتی دلت میگیره...تنهایی!!! باید یاد بگیری از هیچ کس توقع نداشته باشی!!! باید عادت کنی که با کسی درد دل نکنی!!! باید درک کنی که هرکس مشکلات خودشو داره!!! باید بفهمی وقتی ناراحتی...دلتنگی....یا بی حوصله ای.... هیچ کس حوصله ی تورو نداره...!!! دیگه باید فهمیده باشی همه رفیق وقتای خوشی اند...!!! همه خودشون انقدر درد سر دارن که حوصله گند اخلاقیای تورو ندارن...!!! همه اینقدر کار دارن که وقت ندارن واسه تو وقت بذارن...!!! که به حرفات گوش بدن یا وقتی تنهایی کنارت باشن...!!! ولی...ولی تو نباید اینجوری باشی...!!! تو باید سنگ صبور باشی...!!! تو باید سنگ باشی...!!! دردای تو پیش دردای اونا هیچی نیست...!!! تو اصلا سختی نکشیدی...!!! تو اصلا تنها نموندی....!!! تو هیچ وقت غصه دار نیستی...!!! نباید باشی...!!! فـهـمـیـدی...؟؟؟ جمعه 16 تير 1391برچسب:, :: 12:19 :: نويسنده : هادی
می گویند : شاد بنویس ...
نوشته هایت درد دارند!
و من یاد ِ مردی می افتم ،
که با کمانچه اش ،
گوشه ی خیابان شاد میزد... اما با چشمهای ِ خیس ...! جمعه 16 تير 1391برچسب:, :: 12:18 :: نويسنده : هادی
توی قاب خیس این پنجره ها
عکسی از جمعهء غمگین می بینم
جمعه 16 تير 1391برچسب:, :: 11:14 :: نويسنده : هادی
خاطره........زندگی...مهربانم از آغاز می گویم برایت: از آن زمان که به تو رسیدم از عشق تا عقل از عقل تا شعر من تو را در لحظه های تنهایی از میان نوشته هایم جستم آن زمان که نگاه ها برایم معنا نداشت آمدی و معنای دوباره به تصورم دادی معنای عشق دوباره معنای نفس کشیدن در هوای عشق معنای زندگی.... جمعه 16 تير 1391برچسب:, :: 11:13 :: نويسنده : هادی
وقتی باد آروم آروم موتو نوازش می کنه طبیعت وجودتو انقدر ستایش می کنه وقتی که یواشکی خواب به سراغ تو میاد برای داشتن چشمای تو خواهش می کنه این همه عاشق داری ، چطور حسودی نکنم؟ این همه عاشق داری ، چطور حسودی نکنم؟ وقتی شب فقط میاد برای خوابیدن تو خورشید از خواب پا می شه تنها واسه دیدن تو وقتی که چشمه حریصه برای لمس تن تو یا که پیچک آرزوشه بشه پیراهن تو این همه عاشق داری ، چطور حسودی نکنم؟ این همه عاشق داری ، چطور حسودی نکنم؟ وقتی هر پرنده به عشق تو پرواز می کنه عشق تو حتی طبیعتو هوس باز می کنه وقتی تو قلب خدا این همه جا هست واسه تو چرخ گردون واسه تو گردشو آغاز می کنه این همه عاشق داری ، چطور حسودی نکنم؟ ای همه عاشق داری ، چطور حسودی نکنم؟! جمعه 16 تير 1391برچسب:, :: 11:10 :: نويسنده : هادی
میان ماندن و نماندن فاصله تنها یک حرف ساده بود از قول من به باران بی امان بگو : دل اگر دل باشد ، آب از آسیاب علاقه اش نمی افتد پنج شنبه 15 تير 1391برچسب:, :: 18:31 :: نويسنده : هادی
هنوز هم ، حوالی خواب های شبانه ام پرسه میزنی
لعنتی !!
دیر وقت است ، آرام بگـــــــیر
پنج شنبه 15 تير 1391برچسب:, :: 17:59 :: نويسنده : هادی
اين تو نيستي كه مرا از ياد برده اي اين منم كه به يادم اجازه نميدهم حتي از نزديكي ذهن تو عبور كند صحبت از دلتنگي نيست ... صحبت از لياقت است ...! پنج شنبه 15 تير 1391برچسب:, :: 17:57 :: نويسنده : هادی
كوچكتر باشد يا بزرگتر ، چه فرقي ميكند؟؟
بايد آنقدر آدم باشد كه پاي حرفش بماند تا به آرامش برسي !! وگرنه هر نا اهلي بوي گند " دوستت دارم " هاي الكي ميدهد. پنج شنبه 15 تير 1391برچسب:, :: 17:56 :: نويسنده : هادی
مببوسم و ميگذارم كنار تمام چيز هايي كه ندارم را !
دست هايت را عاشقي ات را همه را عادت احمقانه اي است چسبيدن به چيز هايي كه ندارمشان...! پنج شنبه 15 تير 1391برچسب:, :: 17:55 :: نويسنده : هادی
مرا از بند آويزان كنيد ! سر و ته ... شايد فكرش از سرم بيوفتد !!! پنج شنبه 15 تير 1391برچسب:, :: 17:53 :: نويسنده : هادی
واسه چشمات پر شعرم تو دلیل قصه هامی هر نفس هم نفسی تو مثل غم توی صدامی نازکم از تو نوشتم گل من ترانه ای تو مثل تنهایی عاشق پر عاشقانه ای تو پنج شنبه 15 تير 1391برچسب:, :: 17:36 :: نويسنده : هادی
و من ميروم... كه بچشم طعم دوباره آغاز شدن را و يا تمام شدن را كه فارغ از تمام تو چند وقتي را سر كنم كه ببينم ميشود يادت ديگر پرسه نزند در من و تمامت فراموش شود در ذهنم ... پنج شنبه 15 تير 1391برچسب:, :: 17:35 :: نويسنده : هادی
  |
تبادل
لینک هوشمند
