پک هایی که به سیگارم می زنم...
از یادآوری خاطرات تو نیست... 
نیکوتین ... مرا بهتر از تو درک می کند... 
بهتر می داند کام گرفتن , نان و نمک دارد

 سیـــــگار با مشــــروب با طعم هم آغوشی

یعنی فراموشـــی فراموشـــی فراموشـــی...

 آخرين بار كه خدا را ديده اند  پشت يك ديوار بلند پنهان شده بود!

حالا خدا سالهاست كه گم شده !

اگر او را ديدي سلام مرا برسان و بگو :

ديگر بي خيال همه چيز شده ام 

بگو لازم نيست پنهان شود . من پشيمان شده ام!

هيچ چيز نميخوام 

اصلا به خدا بگو : 

آهاي خدا به جهنم كه نيستي !!!

 قول بده که خواهی آمد

اما نیا 

اگر بیایی همه چیز خراب میشود 

دیگر نمیتوانم اینگونه با اشتیاق 

به دریا و جاده خیره شوم 

من خو کرده ام به این انتظار 

به این پرسه زدن ها 

در اسکله و ایستگاه 

اگر تو بیایی 

من چشم به راه چه کسی بمانم؟؟؟؟؟؟؟؟

اگر كسی مرا خواست ،

                             بگویید رفته باران‌ها را

تماشا كند .

                  و اگر اصرار كرد ،

بگویید برای دیدن توفان‌ها

              رفته است .

و اگر باز هم سماجت كرد ،

                              بگویید رفته است تا ديگر

باز نگردد .........................

تمام تنم می سوزد از زخم هایی که خورده ام
دردِ یک اتفاق که شاید با اتقا قِ تـو
دردش متفاوت باشد ویرانم می کند
من از دست رفته ام ، شکسته ام
می فهمی ؟
به انتهایِ بودنم رسیده ام ؛
اما اشک نمی ریزم
پنهان شده ام پشتِ لبخنـدی که درد می کند

 برای رسیدن به تو سوگندها نوشتم

بروی گلبرگ های زیبای گل شقایق

و حال برای رسیدن به جدایی اشکم را با یاد تو می ریزم

و عشقم را با یاد شقایق پرپر می کنم

تا فراموش کنم لحظه های با تو بودن را....

فقط چـند قـدم مانـده بـود

اگر این خواب لعنتی ،

دیشـب ادامـه داشـت !

 روزی میرسد که با لبخند تو بیدار میشوم

این روز هر زمان که میخواهد باشد

فقط باشد...

 دلم گرفته نازنینم به اندازه غربت چشمانت دلم گرفته مهربانم به اندازه دوستت دارم گفتن های تو من در انتظار دیدنت هر شب می میرم به امید فردایی که خورشید نگاهت به من جان تازه اي دهد نازنینم دریا باش که من در کویر می میرم

 گــــفته باشــــم !.!.!

مـــن درد مــــــــی کــشــم ؛

تــــو امــــا …. چشم هـــــایت را ببنـــــــد !

سخت است بـدانـــــم می بینی ، و بی خیــــــــــالی

 زمـــــــــــــــــــــــــــــــــــان !
ای دزدی که همه ی چیزهای شیرین را
از آن خود میکنی
این را هم به فهرستت اضافه کن
او روزی از روزهای پاییز
به من گفت :
دوستت دارم

 منو با بوسه دعوت کن ، به آغوشی که دنیامه

که وقتی با منی تنها ،همین جای جهان جامه

منو با بوسه دعوت کن ،به یک رویای طولانی

به یک آرامش مبهم ، به یک دریای طوفانی

یه امشب کام دنیامو به کندوی عسل وا کن

میخوام برگردم از دنیا تو، رو به من بغل وا کن

تو در من زندگی کردی ،تو این رویا رو میفهمی

خودت درگیر طوفانی ،تو این دریا رو میفهمی

دریا رو به قلبم دادی ،تو قلبت بودن یعنی آزادی

بزار باور کنم هستی ،بزار برگردم از کابوس

بزار پیدا کنم ماهو،میون این همه فانوس

بزار فردای دنیامو به دستای تو بسپارم

واسه پروانگی کردن من این دستارو کم دارم

 هروقت دل کسی رو شکستی

روی دیوار میخی بکوب

تا ببینی چقدر دل شکستی

هروقت دلشان را به دست اوردی

میخی را از روی دیوار بکن

تا ببینی چقدر دل به دست اوردی

اما چه فایده...؟؟ که جای میخ ها بر روی دیوار می ماند

 شایدآن روزكه سهراب نوشت : تا شقایق هست زندگی بایدكرد

خبری ازدل پر دردگل یاس نداشت،

باید این گونه نوشت

هرگلی هم باشی

چه شقایق چه گل پیچك و یاس زندگی اجبار است.

 براي دلم، گاهی مادری مهربان ميشوم، دست نوازش بر سرش ميكشم، ميگويم: «غصه نخور، ميگذرد …»

برای دلم، گاهی پدر ميشوم، خشمگين ميگويم: «بس كن ديگر بزرگ شدی…»
گاهی هم دوستی ميشوم مهربان، دستشرا ميگيرم، ميبرمش به باغ رويا ...
.
.
.
.
.
.
.
.
.
دلم ، از دست من خسته است....

 دلم واسه گوشه ي حياط مدرسه اول دبستانم تنگ شده

که وقتي تنها وايسادي يه نفر مياد و بهت ميگه

با من دوست ميشي...؟

چــه بــــر سر عشــــــق آمــــد ؟؟؟کـــــــه از افسانــــه هـــــــــا …..رسیـــد بــــه صفحـــه حــــوادث روزنـــــامه هـــــا؟؟

 خدایا..
اینقدر تو خودم ریختم
که از سرمم گذشت
دارم غرق میشممممممم
کجایی پس
خدایا
بعضی از چیزها
گفتن نداره
فهمیدن داره
بعضی چیزها را نگفته باید بفهمی
خدایا
لطفا بفهممممممم

 مثــل این صدا خفــــــــه کن ها میمونه

که میــذارن سر هفت تیـــــــــــــر !!
خیانت رو میگم ...
بی صـــــدا می کشتت ....