|
درباره وبلاگ  می بخشم کسانی را که هر چه خواستند با من,با دلم,با احساسم کردند.و مرا در دور دست خودم تنها گذاشتند.و من امروز به پایان خودم نزدیکم.پروردگارا به من بیاموز تا اهی نکشم برای کسانی که دلم را شکستند.. آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
نويسندگان
عاشقت می مانم مـــــــــن زخمــــــــهای بی نظیری به تــن دارم پنج شنبه 15 تير 1391برچسب:, :: 17:27 :: نويسنده : هادی
بی غيرت تر از سگ چشمانت حيواني نديدم ! دلم زير دندانهاي يك گله گرگ تكه تكه شد و... صدايش در نيامد ! پنج شنبه 15 تير 1391برچسب:, :: 17:26 :: نويسنده : هادی
ا ستفراغ میکنـــــــــــــــــــم...
آن همه دروغــــــــــــی که به خوردم داده ای ...
چه ســـــــــــــــــــــــاده باورم شــــــده بود،
دوستــ تـــــــ دارم هایتـــــــــــ را.... پنج شنبه 15 تير 1391برچسب:, :: 17:24 :: نويسنده : هادی
درون من پرسه می زند
چیزی شبیه حس تنهایی آنگاه که آغوش می گیرم تمام دلتنگی هایم را بجای تو پنج شنبه 15 تير 1391برچسب:, :: 17:23 :: نويسنده : هادی
دلـــــم براے تــو کــه نه, پنج شنبه 15 تير 1391برچسب:, :: 17:12 :: نويسنده : هادی
ديگر هواي برگرداندنت را ندارم هرجا كه دلت مي خواهد برو ... فقط آرزو مي كنم وفتي دوباره هواي من به سرت زد. آنقدر آسمان دلت بگيرد كه با هزار شب گريه چشمانت باز هم آرام نگيري !! پنج شنبه 15 تير 1391برچسب:, :: 17:11 :: نويسنده : هادی
گفته بودی که ما به درد هم نمی خوریم،اما هرگز نفهمیدی... من تو را برای درد هایم نمیخواستم.. پنج شنبه 15 تير 1391برچسب:, :: 17:10 :: نويسنده : هادی
موهایم را آنقدر کوتاه میکنم تا خاطره انگشتانت را از یاد ببرند... پنج شنبه 15 تير 1391برچسب:, :: 17:9 :: نويسنده : هادی
شده تنهایی ِ دست هایت , بر تمام روحت تازیانه بزند؟؟؟
تمامِ وجودت را برانگیزد و ... و ناگهان فواره ای از اشک , از چشمانت جاری شود؟؟
به تنها چیزی که فکر می کنی
اشک های بی پناه من است که بی قرارانه به روی گونه هایم لغزیده اند و من ارام پناهشان داده ام! اهای ببینم؟!! گریه هم نمی توانم بکنم؟ پنج شنبه 15 تير 1391برچسب:, :: 17:7 :: نويسنده : هادی
دلم ....
یک شب تنهایی می خواد
بایه عالمه تو و
گوشه کنارهای آغوشت!!! پنج شنبه 15 تير 1391برچسب:, :: 17:7 :: نويسنده : هادی
هر كه را دوست داري پنج شنبه 15 تير 1391برچسب:, :: 17:5 :: نويسنده : هادی
وقتی تمام راه را آمدم
وقتی تا تو هیچ نمانده بود چقدر دیر یادش آمد خدا که ما قسمت هم نبودیم! پنج شنبه 15 تير 1391برچسب:, :: 17:4 :: نويسنده : هادی
درس خواندن چقدر دلگیر است در اتاقی که از تو خسته شده گوش دادن به تیک تاک زمان زل زدن به کتاب بسته شده...! پنج شنبه 15 تير 1391برچسب:, :: 17:4 :: نويسنده : هادی
دلشوره مرا نداشته باش !
اینجا هم اتاقی من حسرت توست ، رنج میخورم ، اشک مینوشم ، من خوبم ! میدانم با حسرتت چگونه تا کنم ، فقط برای من بنویس : " هنوز هم لبخند میزنی؟ " پنج شنبه 15 تير 1391برچسب:, :: 17:2 :: نويسنده : هادی
ثانیه های ستمگر به سوی رویاهایم تبر می اندازند. من و رویای زخمی تو... زمان حلق آویزم میکند و تا دم مرگ میروم و برمیگردم. تیک تاک-تیک تاک-تیک تاک... صدای سنگین ثانیه های تنبل! برای که مینویسم؟تو که نیستی بخوانی. فاصله هامچاله نمیشوند این قلب من است که در سینه ام مچاله میشود. قلب کوچکم-به اندازه مشت گره کرده ام-لبریز از عشق تو... بزرگ دریایی بزرگ.... پنج شنبه 15 تير 1391برچسب:, :: 9:13 :: نويسنده : هادی
خیانت تنها این نیست که شب را با دیگری بگذرانی ، خیانت می تواند دروغ دوست داشتن باشد ، خیانت تنها این نیست که دستت را در خفا در دست دیگری بگذاری ، خیانت می تواند جاری کردن اشک بر دیدگان معصومی باشد . پنج شنبه 15 تير 1391برچسب:, :: 9:5 :: نويسنده : هادی
چه قدر سخته تو چشمای کسی که تمام عشقت رو ازت دزدید و به جاش یه زخم همیشگی رو به قلبت هدیه داد زل بزنی و بگی : گل من باغچه نو مبارک پنج شنبه 15 تير 1391برچسب:, :: 9:0 :: نويسنده : هادی
خیلی بی وفا بودی... به حرمت آن شاخه ی گل سرخ که لای دفتر ترانه هایم خشک شد ! به حرمت قدمهایی که با هم در آن کوچه ی همیشگی زدیم ! به حرمت بوسه هایمان ! نه ! تو حتی به التماس هایم هم اعتنا نکردی ! افسوس که حتی نمی خواستی هم قسم باشی ... افسوس رفتی ... ساده... ساده مثل دلتنگی های من ... و حتی ساده مثل سادگی هایم ! خدانگهدار ... خدانگهدار ... خیلی بی وفا بودی...!!!
پنج شنبه 15 تير 1391برچسب:, :: 9:0 :: نويسنده : هادی
امیدوارم تا وقتی من تنهام توأم تنها بمونی… امیدوارم هر زجری من کشیدمو می کشم توأم بکشی… چون باید امثال تو یاد بگیرن دوست داشتن یعنی چی؟ پنج شنبه 15 تير 1391برچسب:, :: 8:48 :: نويسنده : هادی
  |
تبادل
لینک هوشمند
